English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6315 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time limit U محدودیت زمانی
time limits U محدودیت زمانی
time bar U محدودیت زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
constraints U محدودیت ها
restrictions U محدودیت
restriction U محدودیت
incomprehensiveness U محدودیت
limitations U محدودیت
restraint U محدودیت
restraints U محدودیت
narrowness U محدودیت
constraint U محدودیت
limitation U محدودیت
finiteness U محدودیت
finitude U محدودیت
circumscription U محدودیت
exclusiveness U محدودیت انحصار
restriction of range U محدودیت دامنه
restraint of trade U محدودیت تجارت
wage constraint U محدودیت دستمزد
exchange restricition U محدودیت ارزی
exchange restriction U محدودیت ارزی
economic stringency U محدودیت اقتصادی
trade restriction U محدودیت تجاری
restrictionism U سیاست محدودیت
economic constraint U محدودیت اقتصادی
constraint of supply U محدودیت امادی
capital constraint U محدودیت سرمایه
budget constaint U محدودیت بودجهای
freely U بدون محدودیت
appropriation limitation U محدودیت بودجه
monopoly restriction U محدودیت انحصاری
compute bound U محدودیت محاسباتی
tie up <idiom> U محدودیت استفاده
free play U بدون محدودیت
import restriction U محدودیت واردات
restriction of imports U محدودیت واردات
restriction U منع محدودیت
restrictions U منع محدودیت
budget constraint U محدودیت بودجه
age limit U محدودیت سنی
limitable U محدودیت پذیر
limitation period U دوره محدودیت
in line <idiom> U با محدودیت متداول
monetary deflation U محدودیت پولی
monetary restriction U محدودیت پولی
fire restriction U محدودیت اتش
exclusion U محدودیت در دستیابی به سیستم
modular constraint U محدودیت در جابجایی تصاویر
airspace restricted area U منطقه محدودیت پرواز
in restraint of trade U تحت محدودیت تجارتی
parochialism U محدودیت در افکار وعقایدمحلی
import quotas U محدودیت کمی واردات
appropriation limitation U محدودیت تخصیص اعتبار
freezes U محدودیت عدم امکان تغییر
freed U کمی محدودیت نوع اسلحه
frees U کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing U کمی محدودیت نوع اسلحه
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
freeze U محدودیت عدم امکان تغییر
unconstrained optimization U بهینه سازی بدون محدودیت
arrays U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bounds U محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
unlimited U وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
input limited U ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound U توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
gridding U محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
sometime U یک زمانی
onetime U یک زمانی
temporal U زمانی
simultaneeity U هم زمانی
synchrony U هم زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
contemporaneousness U هم زمانی
timeline U خط زمانی
synchronization U هم زمانی
time limit U حد زمانی
monomial U یک زمانی
time sense U حس زمانی
eternity U بی زمانی
eternities U بی زمانی
whilom U یک زمانی
time limits U حد زمانی
When I came in U زمانی که من تو آمدم
time sharing U اشتراک زمانی
lapses U فاصله زمانی
pressure of time U فشار زمانی
lapsing U فاصله زمانی
time pressure U فشار زمانی
in a short time U در اندک زمانی
yore U در زمانی بسیاردور
no longer U نه دیگر [زمانی]
time limit U محدوده زمانی
time limits U محدوده زمانی
time scale U مقیاس زمانی
time scales U مقیاس زمانی
timetables U برنامه زمانی
timetabled U برنامه زمانی
time lag U تاخیر زمانی
timetable U برنامه زمانی
time lags U فاصله زمانی
time lag U فاصله زمانی
temporal U جسمانی زمانی
timetabling U برنامه زمانی
no longer U نه بیشتر [زمانی]
discrete time U با گسستگی زمانی
continuous time U با پیوستگی زمانی
lags U تاخیر زمانی
clock paradox U پارادکس زمانی
lagged U تاخیر زمانی
timeline U تسلسل زمانی
lapse U فاصله زمانی
lag U تاخیر زمانی
flashback U وقفه زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
time lags U تاخیر زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
time series U سریهای زمانی
time fuse U ماسوره زمانی
time jitter U اختلال زمانی
time flutter U اختلال زمانی
time yield limit U حد تسلیم زمانی
time estimation U براورد زمانی
time error U خطای زمانی
time division multiplexing U تسهیم زمانی
time division multiplex U تسهیم زمانی
time disorientation U گم گشتگی زمانی
time dilation U پارادوکس زمانی
time constant U ثابت زمانی
time base U مبدا زمانی
time horizon U افق زمانی
time interval U فاصله زمانی
time study U بررسی زمانی
time score U نمره زمانی
time schedule U برنامه زمانی
time table U جدول زمانی
time slice U برش زمانی
time quantum U ذره زمانی
time priority U تقدم زمانی
time yield U تسلیم زمانی
time priority U اولویت زمانی
time preference U ارجحیت زمانی
time preference U رجحان زمانی
time preference U ترجیح زمانی
time path U مسیر زمانی
timer switch U کلید زمانی
schedule U برنامه زمانی
time U زمانی موقعی
timetrend U روند زمانی
interval U فاصله زمانی
times U زمانی موقعی
vintage model U الگوی زمانی
time frames U چارچوب زمانی
timed U زمانی موقعی
time fire U تیر زمانی
time frame U چارچوب زمانی
unit of time U واحد زمانی
throughput time U اشتراک زمانی
scheduled U برنامه زمانی
temporal sign U علامت زمانی
spatiotemporal U فضایی و زمانی
schedules U برنامه زمانی
temporal maze U ماز زمانی
time series data U امار سریهای زمانی
time sampling U نمونه گیری زمانی
serve time <idiom> U زمانی رادرزندان بودن
time slicing U تقسیم بندی زمانی
time series analysis U تحلیل سریهای زمانی
input time constant U ثابت زمانی اولیه
time slicing U برش زمانی زدن
low time constant U ثابت زمانی کوچک
inductive time constant U ثابت زمانی القا
vintage model U الگوی مقطع زمانی
o technique U تحلیل عوامل زمانی
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
cotidal U دارای هم زمانی در طغیان اب
tdm U تسهیم زمانی ultiplexing
time division multiplexing U انتقال چندتایی زمانی
chronologic U دارای ربط زمانی
high burst U تیر زمانی بالا
capacitive time constant U ثابت زمانی فرفیت
since he was in petticoats U از زمانی که بچه بود
asynchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی ناهمگام
time fire U تیراندازی با گلوله زمانی
magnetic time relay U رله زمانی مغناطیسی
age hardening U سخت گردانی زمانی
synchronize U انطباق زمانی داشتن
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1STARS CANT SHINE WITHOUT DARKNESS
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1چه زمانی باید اتاق تحویل بدم
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com